گری مردی بی استعداد هست که شغلی در نیروگاه هسته‌ای به دست می‌آورد .که متوجه می شود آلودگی تشعشعات یک عامل خطر روزمره است.

ساموئل، مردی که در کوه های آلپ ایتالیا زندگی می کند، تصمیم می گیرد به چهره، یک زن افغان کمک کند تا به فرانسه برسد. آنها باید با طبیعت خصمانه و ظلم مردان ساکن در این قلمرو روبرو شوند.

داستان فیلم درباره ی سربازان یهودی امریکایی ست که در جریان جنگ جهانی دوم در فرانسه ی تحت اشغال نازی ها ,گروهی به نام "حرامزادگان" تشکیل می دهند؛ و بین سربازان نازی رعب و وحشت ایجاد می کنند و به قلع و قمع و شکار بی رحمانه ی انها می پردازند...

با ناپدید شدن یک زن، بعد از یک کولاک، ماشین وی در جادی ای در یک روستای کوچک دورافتاده پیدا شده است. درحالی که پلیس نمی داند از کجا شروع کند، پنج نفر با ناپدید شدن ارتباط دارند که هرکدام راز خاص خود رادارند.

روزنامه نگار السا کازانووا توسط طالبان در جنگ افغانستان ربوده می شود و گروهی از سربازان نخبه نیروهای ویژه فرانسوی برای نجات او فرستاده می شوند.

«بو می ترسد»داستان مردی پارانوئید را روایت میکند، که برای شرکت در مراسم ختم مادرش، سفری حماسی در راه بازگشت به خانه اش آغاز میکند، در حین این سفر اون با بزرگترین ترس های خود روبرو می شود...

فیلم در مورد پسری شانزده ساله است که با استعداد عجیبی که دارد، در حالی که سر کلاس است ذهنش داخل خانه ی یکی از هم کلاسی هایش حضور دارد...

سال 1942. "جوزپ" یازده ساله است. او صبح ژوئن باید به مدرسه برود. او به همراه دوستان یهودی و خانواده هایشان در پاریس اشغال شده مخفی شده اند. حداقل آن ها اینگونه تصور می کنند تا اینکه صبح شانزدهم جولای ...

این فیلم الهام گرفته شده است از وقایع حقیقی سال 1976 که در آن یک هواپیمای ایر فرانس به مقصد پاریس در حال پرواز بود ربوده شده و شجاعانه‌ترین عملیات نجاتی که تا اکنون به اجرا درآمده است، پیاده گردید.

فرد زندانی که در مرکز بازداشتگاه گوانتانانو، ارتش آمریکا، مبحوس است، از یک وکیل مدافع برای آزادی خود کمک می گیرد.

داستان یک ازدواج ناموفق که سرانجام منجر به دعوا برسر حضانت پسرشان می شود.

یک زوج میانسال فرانسوی به یک روستای محلی نقل مکان می‌کنند و به دنبال نزدیکی با طبیعت هستند، جایی که حضور آنها دو نفر محلی را تا حد خصومت آشکار و خشونت تکان‌دهنده برانگیخته می‌کند.

دوازده مرد پیام عیسی مسیح را شنیدند و آن را پخش کردند اما تنها یک زن متوجه این پیام گردید.

داستان مردی بنام «کالوم لینچ» که متوجه می شود جد بزرگش "آگوآیر" در کشور اسپانیا یک قاتل بزرگ بوده است که با گروهی خطرناک و تبهکار که به آنها «تمپلارها » می گفتند، در نبرد بوده است.